اول مرداد ماه است و ما هوای قله جانستون(جان ستان) به سرمان زده است.گ

ساعت ۸:۱۰ از آبنیک به سمت دشت جانستون به راه می افتیم و ساعت ۱:۲۵ در غار آقا بیوک صبحانه را می خوریم.اکثر کوهنوردایی که در طول مسیر می دیدم در باره لغو برنامه هفته قبل خود و حضور در نماز جمعه صحبت می کردند. در ساعت ۱۱ از غار خارج شده و به سمت یال سمت چپ قله حرکت کردیم و در ساعت ۲:۳۵ قله بودیم. قصد داشتیم قلل خرسنگ شمالی و جنوبی را هم صعود کنیم اما گویی یادمان رفته بود که این قله جان  ستان است.پس کمی بیشتر بر قله نشستیم.

تازگیهای بر روی قله بعد از سورد ای ایران و هنگام صعود بانگ تکبیر سر می دهیم.بعد از آنکه عقده دل را به نفس باد قله سپردیم نشستم. داش احسان هنوز در جو صعود بود و با امام دوازدم خود در دل می کرد.

احسان با بغضی خفته ،گلوی خود را برای کسی ، چیزی، که مدتها و سالها و سدههای قبل باید می آمد و نیامد می خراشید.

احسان شاید ارتفاع زده شده بودی و این همه شواهد تاریخی را فراموش کرده بودی. شاید.

مسیر برگشت را از دره ای با شیب تند انداخته و پایین آمدیم. مسیر زیبایی بود در دل مرداد ماه.

01.JPG

 سنگ و گل و کفش

02.JPG

 جانستانان

03.JPG

 برفچال مردادی

 

 

04.JPG

 در خنکای مرداد ماه

(2) 05.JPG

 در مسیر باد