امروز در مترو نشسته بودم و کودکان فال فروش مشغول کار
خود بودند.
دخترک روبروی پسری ایستاد و گفت بخر. (دختر 6- 7 ساله
می زد) پسر که اندام ورزیده و قدی بلند داشت و 27 -28 می زد. گفت پدر سگ م... برو
گم شو و دختر را پرت کرد آن طرف . من هم که معمولاً اگر کلیدر نخوانم می خوابم ، با
این حرکت هوشیاری خود را باز یافتم. دخترک جسور تر از آن بود که میدان را خالی کند
و گفت مگر مترو را خریدی. پسر با بدترین الفاظ تهدید کرد که او را به پلیس می دهد
. اما دختر رفت رو برویش نشست و گفت هر کاری دوست داری بکن. مرد جوان به بیماران
روانی بیشتر شبیه بود تا انسان های معمولی. دوباره می خواست با دخترک درگیر شود که
صدایم رو بلند کردم که آقا بس کن و خجالت بکش و دوست همراهش نیز مانع این کار او
شد و دیگران داخل مترو نیز با من همراهی کردند. برای آنکه لج مرد جوان را در
بیاورم شروع به صحبت کردن با دختر بچه کردم و حتی از او فالی خریدم. مرد جوان دیگر
دست درازی نکرد اما چرک زبانی را همچنان ادامه داد و لحظه به لحظه عصبی تر می شد و
در نهایت در توپ خانه پیاده شد و رفت.دخترک را در 2 ایستگاه دیگر دیدم و از او
پرسیدم که تا به حال با چنین افرادی بر خورد کرده بود که جواب منفی داد.
راستش از حرکت خودم خوشم نیامد. دلم می خواست تو لحظه
اول که مرد جوان آن حرکت را کرد پا می شد و میز دم زیر گوشش. اما اما اما
مصلحت اندیشی کرد. یا شایدم ترسیدم که در این حرکت
مغلوب من باشم و حمایت مردمان دیگر را از دختر بچه به سمت مرد جوان متمایل کنم.با شیوه
ای که اجرا کرده بودم درست است که دخترک آن لحظه حامی پیدا کرد اما از دست چرک زبانی
های او رهایی نیافت. واقعاً کودکان کا در معرض آسیب هستند. اما یادمان باشد خودمان
با سخنان و فلسفه وجویمان به نشر افکاری چون آن مرد جوان دامن نزنیم.
افغانیه.
عربه.
نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران.
اینها به نظر
من افکاری نژاد پرستانه و فاشیستیست.همان زمانها هم بهتر بود آن مردمان هم غزه هم
لبنان جانم فدای ایران و همه انسانها و
انسانیت سر می دادند.
بنظر شما حرکت درست چه بود، یا شما چه شیوه ای را بر
می گزیدید؟