تاتر پینوکیو
تاتر پینوکیو
وقتی که دیدیم منتقد سختگیر گروه تاتری اگزیت، مجید اصغری، به این کار، از پنج، نمره یک و نیم داده است، کسی که بیشتر تاترها را فاقد ارزش دیدن نمره میدهد، پیشنهادش را به پیمان دادم که برنامه دورهمی با محوریت دیدن این تاتر برقرار کند.
تاتری بود که ارزش دیدن داشت.
فرم خاصی داشت و در ذهن می ماند. این که ما با چهار روایت در جامعه ای که پینکو زده است، روبرو هستیم و نمیدانیم کدام روایت درست است،
جامعه پینوکیو زده چیست؟
در ادامه به آن خواهم پرداخت.
جامعه پینکویی جامعه ایست که بیمار بهداشت روان است، و نمیتواند تو را به حقیقت نزدیک کند.
کلا تاتر، کتاب، فیلم، و هر چیز که موضوع آن کودک ( تعریف قانونی آن، فردی که زیر هجده سال داشته باشد) داشته باشد، برایم مهم است. ریز میشومش. نمیدانم چرا؟ شاید از بابت جنس کارم، شاید سابقه سالها حضور در بین کودکان.
این تاتر نیز، کودک نقش پر رنگی داشت. و کارگردان با آوردن دو دختر با لباس فرم مدرسه، موضوع مدرسه و آموزش و پرورش را پر رنگ ترین کرده است.
اینکه همه چیز از زنگ بیکاری!! مدرسه شروع میشود.
گویی برای تعریف جامعه پینکو زده، این زنگ بیکاری در مدرسه که یک کلاس است، کلید یافتن معنا است.
از دوستان دهه هفتادی پرسیدم، این زنگ بیکاری چیست؟
همه شأن بدون استثنا گفتند که ما هم در طول دوران تحصیل چنین زنگی با نامهای زنک بیکاری، زنگ استراحت، داشته ایم.
در حالیکه بیشتر ما دهه شصتی ها حتی در خواب هم چنین زنگی را نمیدیدیم. زنگ بیکاری؟؟؟
هنوز در ذهنم قابلیت فهم آن را پیدا نکرده ام.
حال به تعطیلات مدرسه در این سالها، نگاهی انداخته و بر آن بنگریم. ابتدا پنجشنبه ها تعطیل شد. سپس آلودگی هوا، برودت هوا!! راهپیمایی اربعین، شیوع آنفولانزا، شلوغی ها، اجلاس سران و... بر آن اضافه شد و گویی که زنگ های بیکاری افزون گشت.
و این شد که نهاد آموزش و پرورش به یک موجود معلول عقب مانده، فربه تنبل تبدیل شد.
حال آنکه قرار بود در جامعه شهری، این نهاد، وظیفه تربیت کودک را بر عهده داشته باشد و خانواده و قبیله و عشیره ای که دیگر وجود ندارد به او تفویض اختیار کرد.
بیکاری یعنی چه؟
اشتباه است که بیکاری را متضاد کار داشتن تعریف کرد.
در واقع بیکاری معنای بیهودگی دارد. اوقات فراقت، تفریح، گردش، حتی تنبلی آگاهانه، همه معنای کار داشتن دارد.
زنگ بیکاری یعنی بیهودگی، در واقع آموزش و پرورش، طی سالها کودک ما را در فضایی که بیهودگی است، و به آن زنگ بیکاری، روز بیکاری، تعطیلی بیکاری میگویند، تعلیم داده که بیهوده باش، بی معنی باش. بی هدف باش و در نتیجه بهداشت روان جامعه را به این سمت که امروز در آن ایستاده این آورده است. آبان نود و هشتم، محصول تام و تمام این زنگ بیهودگی بود.
اما در پایان تاتر سوالی از خود میپرسم:
این تاتر برای تو چه داشت؟
و پاسخم این بود:
سهیل، مراقب باش، محتاط باش، که تو در زندگی، زنگ بیکاری نداشته باشی، که اگر داشته باشی، آنگاه به پینکویی تبدیل خواهی شد. کسی که هر نفس، از حقیقت دور میشود و برای آدم شدن، نیاز به خورده شدن توسط موجودی عظیم دارد، و معجزه فرشته مهربان.
در جاهایی از تاتر، نمایشنامه متاثر از نوبت عاشقی مخملباف بود، تعویض دو معشوق در دو شخصیت مرد نمایش.
@parrchenan