تتمه کلام
تَتَمهی کلام:
پسنوشت:
کامنت های موافق و مخالف بسیار خوبی پیرامون این سه گانه دریافت کردم که برای من آموزنده و آگاهنده بود و از تک تک خوانندگانی که بازخورد دادند سپاسگزارم.
و سئوالی که در پنداره ام مطرح میشود:
آیا منی که تحت ظلم قرار گرفته ام توان انگیزه دادن، برانگیختن، برخواستن مظلومی بر ظالمی که بر او ظلم میکند را دارم؟
اجازه دهید این سئوال گنگ را با مثالی شفاف کنم.
در تلفن های که داشتم، بسیاری زنان کتک خورده از همسرانشان بودند که جویای یاری و هم فکری بودند.
ما آن فرد را مددجو می نامیم و من آن فرد را مستضعف و مظلوم. و مظلوم کسی است که تحت ظلم دیگری است.
راهکار این فرد مددجو این زنی که کتک خورده بود و آثار داشت تقریباً ساده و قاطع است:
به کلانتری محل مراجعه کرده، نامه پزشکی قانونی گرفته به آنجا مراجعه کرده و از آنجا دادسرا.
قاضی با توجه به نامه پزشک معتمد مقام قضایی، نسبت به ظلمی که در حق او رفته است، حداقل، حکم دیه میبرد.
مثلا اگر در نامه پزشکی قانونی، هشت درصد آسیب ذکر شده باشد، یک تناسب ریاضی با دیه کامل زن گرفته میشود و عددی دو رقمی دیه برای او بریده میشود.
حال زن دو احتمال دارد. یا دیه را میگیرد و رفتار خشونت آمیز همسر را هزینه دار میکند و در نتیجه انسان به سیاق حیوانی اش، شرطی شده و اگر بار دومی دستش بالا رفت که بزند، یادش می آید ( چون شرطی شده) که این رفتار هزینه دارد و احتمال وقوع خشونت فیزیکی کاهش معنا داری میابد. یا در حالت دوم، زن دیه را نمگیرد، اما پرونده را مفتوح میگذارد ( چیزی شبیه حکم تعلیقی)، البته این حالت را برای فردی که تا حدودی اقلی فهیم باشد پیشنهاد میدادم.
برگردم به موضوع سخن؛ حال اگر منِ مددکار خود تحت ظلم بودم و از حق خود در برابر ظلمی که بر من رفته است دفاع نکرده باشم ، آیا میتوانم به آن زنی که پشت خط است راهکارهای بالا را بدهم و سخنم و اسانس و جوهر کلامم برش لازم را بر او ایجاد کند؟
آیا مظلومی می تواند انگیزاننده مظلومی دگر باشد؟
پاسخ خودم تا حدود زیادی منفیست.
چرا که آدم مظلوم امکان مواجهه و خلاقیت بیشتر را ندارد. مثال مظلومی که همیشه ساکت و صدای آرامی داشته نمیتواند به مظلوم دیگر بیان کند که فریاد کن.
اثر خُلقی من بر کلامم، و روانم و در نتیجه بر دیگری قوی تر از آنچه میپنداریم هست.
اما از لحاظ منطقی صرف و محض، میتواند، فردی مظلوم باشد و چنین راهکارهایی که در بالا اشاره شد را بیان کند.
در واقع یک مددکار، معتقدم نمیتواند یک کوتوله فکری، معنوی و مظلوم شده باشد. خود یک استقلال هویتی، فکری خلاقیتی باید داشته باشد. مددکار، نمیتواند مظلوم و ظلم پذیر باشد، چون مددجویانش، را میخواهد به سمتی غیر این رهنمون کند.
اما
معتقدم سازمان های ایرانی، کارمندان خود را کوتوله میخواهند.
پایان.
@parrchenan