با دوستانی نشسته ایم و به رسم همیشگی دوستانه ای که هست ، بعضی از دوستان شروع به اذیت کردن های دوستانه با دوستی دگر میکنند. وارد بازی میشوم و با دوستان اذیت کننده  بحث میکنم، که اکنون موقعیت این کار نیست. فردی که در حال اذیت کردنش هستید، در شرایط خاصی است. وقتی فردی گوشه انزوا، غار تنهایی را برای لحظاتی، ساعاتی برگزیده است. دوست داشتن او یعنی به این انتخاب احترام بگذاری. معتقدم،
ما ایرانیان، توانایی بیان احساساتمان را نداریم. موضوعی که چند صباح است ذهنم را درگیر کرده، شفافیت است. شفافیت من، شفافیت ما منتهی به شفافیت دولت، حاکمیت و قدرت می‌شود.
وقتی ناراحت و غمینم و یا هیجانانی دیگر دچارم و نیاز دارم در خودم بمانم تا تجزیه تحلیل کنم، تا درنگی، تا خلوتی... حال فردی شروع به سخن گفتن با من میکند، قدرت بیان این موضوع را ندارم که : فلانی الان تمایل دارم با خودم باشم و نمیتوانم سخن تو را گوش دهم. یا فلانی الان حوصله ندارم و نمی‌توانم وقتم را با تو قسمت کنم.
در نتیجهِ این غیر شفافیت، تشدید حالِ خراب و امکان تَرَک خوردن رابطه یا تکدر خاطر خودم خواهد شد.

نتیجه:
 حال که میدانیم ما ایرانیان شفافیتی اینگونه نداریم، بهتر است دوستی هایمان را در عمق معنا بخشیده و میمیمک صورت دوستمان، عزیزمان، محبوبمان، نوع نشستن اش، نوع سخن گفتنش، نوع زبان بدنش را دقیق شویم. آن وقت است که ناگفته های بسیاری را خواهیم شنید و دوست بودن و دوست داشتن را معنایی عمیق تر خواهیم کرد، اینکه آن قدر برای من محبوب و دوست و عزیز هستی که من توانایی شنیدن ناگفته های تو را خواهم داشت. حتی میشود پیشگام شد و پرسید: فکر میکنم نیاز به تنهایی داری؟ درست حدس زدم؟

پی نوشت:
 از شما خوانندگان تقاضا دارم به شفافیت، دقیق شویم،
اگر معتقد باشیم، مدرنییته را شفافیت، معنا میکند؛
چقدر نسبت به گذشته خود، نسبت به گفتار خود، حقوق خود، مسایل مالی خود با خانواده و عزیزان و نزدیکانمان شفاف بوده ایم که انتظار داشته باشیم، حکومت و دولت ما شفاف و در نتیجه مدرن عمل کند؟
@parrchenan