نگاه قالبی
مدتها قبل دوستی از من پرسید عجیب ترین چیزی که در پشت یک وانت دیدی چه بوده است؟
فکر کردم و اندیشیدم و در خاطرات جستم و در هر فکر کردن، سفر رکابزنی بلوچستان جلو چشمم می آمد. آنجا با مشاهده های عجیبی دیدم اما تلخ ترین و بدترین تصویری که دیدم، قاچاق انسان بود در پشت یک وانت.
اینکه ده ها آدم در قامت لباس افغانستانی با دستار و لباسهایی که مثل پتو دور خود پیچیده بودند پشت یک وانت با سرعت زیاد از کنارم عبور کرد.
اول چیزی که به ذهنم رسید این بود که چقدر پتوهای خرد و ریز در پشت وانت ریخته است. دقیق تر که شده چندین انسان را در میان آنها مشاهده کردم با چشمهایی مات که با دور شدنشان، از آن چند لحظه ای انسانی که نگاه انسان به انسانی بود و به خود گرفته بودد جدا شد و به یک کالای قاچاق دوباره تبدیل شدند. انسان کالایی، بدترین حالت نگاه است و انسان کالای قاچاق تنهاترین.
چه شد که این سوال که مدتها قبل از من پرسیده شده بود دوباره زنده شد؟
نوع مشاهده. اینکه بسیار تلاش دارم در قالب نیفتم تا امکان مشاهده را از خود دریغ نکنم و باز میبینم که به دلیل سرشت انسانی ام در آن افتاده ام و رویه و عادت و تکرار باعث میشود مشاهده ام دیگر سو نداشته باشد و تبدیل به دیدن شود.
سفر های رکاب زنی هر از چند گاهیمان این رخصت را میداد که از این قالب خارج شوم. اما کرونا یک سالی است که آن را ازما گرفت.
وقتی نگاه قالبی پیدا کردی، حتی بدیهی ترین زشتی و یا حتی زیبایی را نخواهی دید. شبیه فردی خواهی شد که عینک به چشمش زده و دنبال عینکش میگردد و این را بارها، آن زمان که عینکی بودم تجربه کرده ام.
گاهی زشتی جلو چشمت است، جلو جلو چشمت، اما نمیبینی.
مثلا جایی که مدعای امنیت برای افراد مظلوم دارد را وادار میکند، مثلا نظافت کل مجموعه را انجام دهد،
شاید. در نگاه قالبی این چیزی نیست.
اما اگر بینوایان خوانده باشی، اگر در عمق خاطره ات، ژانوارژان، کوزت، خانواده تدارنیه حضور داشته باشند، میتوانی از قالب رها شوی و زشتی این رفتار را که بعد از دویست و اندی سال از نوشتن ویکتور هوگو ببینی در واقعیت تکرار شده است.
نتیجه راوی:
گاهی خود نمیدانیم در قالب گرفتار شده ایم. آن را کشف کنیم.
گاهی ممکن است یک انسان نو، جدید، عزیز در زندگی ات حضور پیدا کند که به نگاه قالبی در نیفتاده است. آن را غنیمت دانیمش. و مثل نابینایی دست او را گرفته و از مشاهده نو آن، از قالب خود رها شویم.
نگاه قالبیدچار شدن، یک نوع کوریست.
@parrchenan