سه فیلم و سه تحلیل از آنها:

بازی مرکب و نتایجی که برای خود از آن استخراج کردم:
به قضاوت خود شک کن. آن آدمی که گوگولی قضاوت میکردی می‌تواند جنایتکار ترین باشد و به آن جنایت حتی مفتخر. زندگی نیز یک بازی است. تلاش کن در بازی هایی که مجبور به حذف دیگری ها هستی قرار نگیری. بازی را رقابت فرض کنی حتی اگر برنده باشی، باخته ای. اگر بازی زندگی را رقابت انتخاب کرده ای، حتی مجبور به حذف دوسترین  دوست خود، برادر... خواهی شد، چرا که اینک او رقیب توست. 
ولی آیا این سریال خیلی فانتزی و خیالی بود؟
تبار تاریخی بشر که این را نمی‌گوید. چه مقدار انسان که در طول تاریخ شرط بندی شدند و گلادیاتور وار کشته.
حتی همین امروز هم چه مقدار ورزشکار ( در بازی) آسیب می‌بینند و حتی کشته میشوند به دلیل علاقمندی ما به آن بازی.
فیلم بی همه چیز
فقر بستر و علت‌العل همه بی اخلاقی هایست که متصور میتوان شد. سهیل گناه اولیه ات را فراموش مکن. حواست باشد اشتباهی که بخصوص پیرامون دیگری کنی ممکن است تاوان اش را چند دهه بعد پرداخت کنی. تا میتوانی اشتباه مکن. در جریان فقر عمومی  هم جهت و هم سو با جریان غالب مشو. در آن تدبیر کن.
 بی همه چیز، یاد آور آن شعر بی‌همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود... برایم بود. نام فیلم بسیار پر معناست. بی همه چیز، آیا میتواند فحش باشد؟ بی همه چیز کیست؟ مردم، زن، امیر خان؟ چیز چیست؟ آیا پاسخ این سیؤال شرف است؟
گمان دارم شرف و شرافت واژه های بودند که فیلم تلاش داشت به ما بصورت ناپیدا نشان دهد. در واقع حلقه مفقوده جامعه در این زمان را شرافتی میداند که همه گم کرده ایم.
این فیلم  از چند داستان و اسطوره شکل گرفته است:
 اولین، نمایشنامه ملاقات با بانوی سالخورده.
 دومین، داستان مسیح بن مریم و ادبیات مسیحی . با داشتن گناه اولیه، به صلیب و دار کشیدن در تپه جلجتا، نقش یهودا و کدخدای ده. سهیل یادت باشد برای رشد کردن، از مرام و خط قرمز خود عبور نکنی. خط قرمز جان انسان هاست.
 سومین داستان، داستان امام حسین و جمله معروف او «ان القتیل العبرات» است. این که اگر دلت عاطفه ات با همه وجود با عقل کاسب کارت مخالفت کرد، احتیاط کن، خیلی احتیاط کن. به آن عقل کاسب کار شک کن. خیلی.
چهارمین اسطوره رستم و سهراب است که اینبار تهمینه به سراغ رستم رفته و او را قربانی میکند. سهیل یادت باشد در هر عمل و رفتاری ردپایی داری. تلاش کن کنشهایت ردپای کثیف نداشته باشی. تا میتوانی اخلاقی باش.
 داستان فیلم یادآور آن شعر مرثیه‌های‌خاک شاملو نیز می‌تواند باشد، با مردمی این چنین،  سهیل هم دل باش
...هی یاوه یاو یاوه. خلایق مستید و منگ.. ای کاش می‌توانستم.( اگر این فیلم را دیده اید خوانش مرثیه های خاک خالی از لطف نیست)

 فیلم سوم، قصر شیرین.
سهیل شیرین باش؛ در سخن گویی، همچون معاون روابط عمومی شرکت. شیرین اندیشه کن، نه تلخ نه ترش نه شور. شیرین زندگی کن، همچون کودکان، شیرین بمیر. دکتر روزنبرگ جمله ای دارد بدین مضمون: نثار از صمیم قلب.
این فیلم تبلور نثار قلب بود. و یک بازسازی زیبا از داستان شازده کوچولو سنت اگزوپری.
همه ما قرار است مارِمرگ بگزدمان. لحظات شرین، اتفاقات شیرین و معنای شیرین برای خود و دیگران بسازیم و آدم های تُرُش روی دور و برمان را شیرین و اهلی کنیم تا که دوست و روباه خودشان را بیابند. تا که با فرزندانمان مهربان باشیم.

 https://t.me/parrchenan