کتاب پرنده به پرنده نوشته آن الموت را چند سالی بود میخواستم بخرم. نامش را در پادکستی دوباره شنیدم و اینبار خریدم. کتابی پیرامون چگونه نوشتن. کتاب را تا نصفه خواندم و رها کردم. در هر فصل، با راویان و شخصیت های داستان های خودم که در پندارم خلق میکردم سر میکردم و متوجه کلمات نمی‌شدم و می‌دیدم به آخر فصل رسیده ام و نصف کتاب را در خیال خوانده ام.

کتاب را گذاشتم برای روزی که مصمم به نوشتن باشم. فعلا همان آرزو و رویای نوشتن مرا بس.

 

خوش نیستم. تصویر مردی با سری در دست، تصویر مرد ریشویی با فرزند پلیس کشته شده با قمه که هنوز نفهمیدم هدف از این دیدار چه بود حالم را ناخوش کرده است. 

 افرادی که چیزی برای از دست دادن ندارند روز به روز در حال گسترش است. 

وقتی که مدل ریش داعشی و ریش خنجری را مد می‌کردید و ته دل خوشحال بودید که ظاهر شهروندان، اسلامیت یافت نمیدانستید که چه زشتی ها در حال خلق شدن است.

نتیجه:

از شکل و شمایل داعشی و ریش خنجری و ریش مداحی فاصله بگیریم. آن را اصلاح کنیم. مروج ظاهر و شمایلی که تداعی باورهای مرگ خیز و مرگ زا و مرگ پرستی است نشویم.

 تلاش کنیم هر روز یا هر چند روز یکبار صورتمان را اصلاح کنیم. شاید در پندار خود بگویید چه دل خجسته ای دارد این نویسنده پرچنان، اما معتقدم مهم است. شکل و شمایل اصلاح شده و آنکارد شده یعنی زمان بندی، یعنی عنصری از مرتب بودن و نظم یعنی مهم بودن حداقلی از امر عمومی و این یعنی پنداری و باوری درونی که هر لحظه باز تولید میشود و هر باز تولیدی نیاز به سخن و حرف و اندیشه نو دارد.

میتوان پس از شنیدن این اخبار ویران کننده زانو غم بغل کرد و همه تقصیر را گردن آنها انداخت و مفعولانه تماشاگر شد، میتوان عنصری از کنش‌گری را انجام داد و سهم خود را از فاعلیت موضوع کشف کرد.

فاعلیت من می‌تواند این باشد که حداقل در شکل و ظاهر مروج آن نوع شمایل ها نباشم.

 اقدامات مدنی و مطالبه های حقوقی در تفسیر از جرم و جنایت و وارد کردن از بخش خصوصی به بخش عمومی اقدامات دراز آهنگ بعدی می‌تواند باشد.

 

 

https://t.me/parrchenan