همسایه
صدای نه چندان مردانه فریادی مبهمی از خانه همسایه می آمد و با توجه به آنکه زن ساکن در آن قبل تر گفته بود اگر این چنین صدایی را شنیدید لطفاً زنگ خانه را بزنید در منزلشان را کوبیدم. صدا قطع شد و لحظاتی بعد مادر خانه با چشمانی گریان در را گشود. گفت پسرش خود زنی میکند و اجازه کمک به او نیز نمیدهد. نامش را پرسیدم و پاسخ گرفتم: حسین
تلاشم برای گفتگو با حسین سرانجامی نیافت. از مادرش پرسیدم تا به حال روانپزشک رفته است؟ پاسخ منفی بود. یک آهدلسخنی داشت و گفت و پس از آن منزل را ترک کردم و دیگر اما صدایی نیامد. گفت جوانش بسیار مرتب و خجالتی است و همسرم را شاهد آورد که او را دیده است. اینکه خود، عمل قلب داشته و اما این حال و روزش . پیشنهاد روانپزشک را تاکیدا به او دادم.
وقتی وارد خانه شدم و هنگام خواب رسید به موضوع بیشتر اندیشیدم. اینکه تا چه مقدار این کنش ها ناشی از سپهر اقتصادی اجتماعی سیاسی فرهنگی جامعه است؟ تا چه مقدار خانواده و چه مقدار خود فرد نقش دارند.
هر چه بیشتر غور خوردم وزنه اولی ها را سنگین تر یافتم. اینکه نام فرزند حسین بود نشان از ایده های والدینش داشت که به قول استادی نام ما خبر از سِر ایده های والدینمان دارد.
سپس پرسشی دیگر در پندارم شکل گرفت: حاکمیت که بر فرزند آوری تاکید میکند آیا این سمت ماجرا را هم دیده است؟
اینکه هفته ای قیمت ها ثابت نباشد، طرح بستن تنگه هرمز در مجلسِ کشوری که چهل سال مرگ بر این و آن گفته طرح شود. این هوای آلوده که گویا برای وزارت آموزش و پرورش حل شد و....
مرا در خیالم میبرد. گویی در غار های تورابورا زندگی میکنم و فرزندانم در حال آموختنِ جهاد، تا روزی کابلستان را با موتور فتح کنند.
ای کاش یک رسانه آزاد بود و وقتی حاکمی بر فرزندآوری تاکید میکرد پرسشگرانه میگفت: در این هوای آلوده؟ در این تورم فربه؟ در این سرزمین جنگنده؟ در این اینترنت خزندهِ خزان زده؟...
پی نوشت:
دوستان و خوانندگان جانم باور کنید، باور کنید داروهای روان، معجزاتی این جهانی است. میتوان به کمک آن و روانپزشکی حاذق، از بسیاری از ناملایمات روان و تن کاست و بوی خوش زندگی را در مَزبله ترین سپهر و جغرافیای جهان شنید.
من اگر قرار باشد برای علم، تکنولوژی، معجزتی قایل باشم همانا داروهای روانپزشکی است که مسیحا دمی میکند.
https://t.me/parrchenan