از همین ورا:

*این جمعه بعد از مدتها که در دامان طبیعت حیران بودیم، شیفت بودم و نتوانستم برنامه ای بروم.

 دم دمای غروب بود، نگهبان گفت فلانی یه چیزیت هست، مثل همیشه نیستی؟ گفتم چیزیم نیست. باز شب هنگام شام گفت، مشکلی پیش آمده گفتم نه ، فکر کنم کوه نرفتم از این باشه. با اینکه سعی می کنم خودم را مثل همیشه نشان دهم باز انگار یک چیزیم بود. بدون آنکه واقعاً خودم بخوام. خیلی دم غروب جمعه مزخرفه خیلی وقت بود تجربه نکرده بودم.

* نمی دونم مجله حرفه هنرمند رو تا به حال دیده اید یا نه؟ اما شماره 36 مجله ، ویژه تهران  چاپ شده. خیلی مقاله های پر محتوایی دارد. اول فکر کردم می خواهد از این شهر تعریفی بکند ، اما نه. البته عکسهاش مثل همیشه نیست.توانستید این شماره را بخوانید.

* اگر شما هم وبلاگ خوانی می کنید - گهگاهی به وبلاگ دلقک ایرانی سری بزنید. نگاهش متفاوت از آن چیزی است که در دنیای وب است. پیرامون قصاص آمنه تقریباً تمام نوشته ها یک سمت و سو داشت، منتظر یک نگاه متفاوت بودم، مطلب این دلقک پیر را خواندم.خواندنی بود. حداقل آنکه باعث می شود از یک نگاه یک سوی نجات پیدا کنیم.خیلی دلم می خواست پیرامون این مطلب چیزی بنویسم. اما دلم نمی گذارد، حتی هنوز هم از دیدن چهره آمنه عاجزم.چشم در برابر چشم شاید. و شاید این گفته گاندی اگر همه چشم در برابر چشم را اجرا کنند ، دیگر بینایی پیدا نمی شود(نقل به مضمون).شاید. اکنون آمنه قاضی است. قاضی 70 میلیون ایرانی و شاید قاضی به نمایندگی از نوع بشر. چه وظیفه سنگینی دارد آمنه.

آمنه آمنه چشم تو جام شرابِ منه.آهان -آمنه چشم ندارد و نمی تواند جام شرابِ هیچ بنی بشری شود.(این ترانه از اولین ترانه ها بود که یواشکی و در خانه دیگران و اقوام گوش دادم)

*گهگاهی به فتو وبم که در لینکها آمده سر بزنید.

*آخر هفته برنامه سالگرد گروه آلاله در ارفع ده اجرا خواهد شد.