داریم فوتبال تماشا می کنیم

 یکی از بچه ها فحاشی به بازیکنان و تیم رو به اوج خودش رسونده( انگار که واقعاً استادیوم رفته)

معمولن با فحاشی در خوابگاه مبارزه مسالمت آمیز دارم

 به دلایل زیادی فحاشی در خوابگاه بسیار زیاد است

 که البته دلایلی بسیاری از آنها می تواند در گذشته، حال و روحیات تربیتی پیدا کرد

خیلی دوست دارم در این زمینه تحقیق کیفی کنم( بعد از این دوران اکنونم( دو ماه دیگر))

 اگر کسی پایه بود به دلیل گذشت زمان و ضعف علمی دوست دارم تحقیقاتی این چنین را مشترک انجام دهم.

 در این مبارزه مسالمت آمیز البته تنها هستم و دیگر مربی ها شیفت های دیگر حمایت چندانی نمی کنند

 معمولن هنگان تماشای بازی فوتبال ، بخصوص آن پسر، در خوابگاه نمی نشینم و بیرون خوابگاه در حیاط قدم می زنم یا میرم نگهبانی و با نگهبانی گپ و گفتگو می کنم.

 باری این فحاشی می کرد

 که داغ کردم و از روی عصبانیت

 یک نعره مشتی کشیدم

( متاسفانه این رفتارم از رو هیجان بود و نه از روی یک روال منطقی - آموزشی)

خوب پسره کوتاه آمد

 بعد بازی فوتبال ،یکی از بچه ها  طنازمون پرسید آقا ازدواج کردید؟

گفتم نه

 گفت خدا به داد بچه ات برسه

 پرسیدم چرا؟

 گفت به بچه ات خیلی سخت خواهی گرفت.

 داد زدی نیم متر پریدم هوا.


به نظر خودم هم رفتارم مناسب و درستی نبود.

***


داریم قله خر سنگ رو صعود می کنیم

 یکی از همنوردان داره خاطراتی از بیست سال پیش خودش و دوران جنگیدن تعریف می کند.

 یک آن مکسی می کند. میگه ،فلانی تو جنگ کشته شد.

 عمق ناراحتی رو میشد در کلماش فهمید

 تو راتفاع و کوهستان به نظرم هیجانات انسانی، منجمله غم، شادی، و...

 با عدد توان دار در انسان جمع می شود

 ای کاش تحقیقات علمی در این زمینه می خواندم.

با خودم فکر می کردم این نسل چقدر سختی کشیده

 فکر کن با کسی سالها کوه بیایی و دوست باشی و همنورد و باهم بعد هر روز و هر ماه یکی چون برگ خزان زده در بین برگ های درخت نباشد

چیز بدی در نظرم آمد خیلی بد

حاج احمد می گه آلاله را به خاطر دوستای شهیدش برقرار کرده است.

 به نظرم اگر این دوست ها نبود مرام و مسلک احمد آقا طاهر جویان نیز تغییرات بنیادین داشت.

اصلن دوست ندارم در چنین فضای  نیستی بزیم

 یاد خودم میافتم که این پرچنان را در نبود دوستی  برقرار کردم

این هفته هم با تیغه های دار آباد کمی دست و پنجه نرم کردیم



***