می پرسه آقا آزاد شدن؟

:کی ا؟

: همون دخترا بچه هایی که از شبانه روزی دزدیده شده بودن؟

 یک آن مکسی می کنم و تازه متوجه موضوع می شوم

خودم ماجرای آن مدرسه شبانه روزی نیجریه رو برای بچه ها شیفت قبل تعریف کرده بودم

: نه ظاهراً  به عنوان برده تو کشورهای همسایه فروخته شدن

 

جفتمون حرفی برای گفتن نداشتیم

 تو دلهمان اما غوغا ها بود و هست

 ناراحتم

 ای کاش...

 

***

این چند وقته که مسیر مترو و یا دوچرخه ام زیاد شده

سخنرانی و کتاب های گویا گوش می دهم

رمان پر نوشته شارلوت مری ماتیسن آخرین رمانی بود که گوش دادم

 یک عشق ناب فارغ از قانون و اخلاق و باید ها و نباید ها

 کمی اطناب داشت اما شاید مدرن شده داستان خسرو و شیرین باشد

 برای من جالب بود و از گوش دادن آن لذت بردم

 

 

***

من گوشم یک  مشکلی که داره هر چند سال یکبار مجبورم بشورمش

 یعنی ترشحات گوشم آن قدر زیاد میشه که شنوایی را مشکل می کنه  و گوش درد و سر درد می آورد

 برای شتشو یا ساکشن باید چند روزی قطره ای در گوش ریخته شود و این باعث میشه در آن چند روز شنوایی به حداقل خودش برسد

و حالتی نیمه شنوا پیدا کنی

در این چند روز که در چنین حالتی بودم می دیدم که ارتباطم با دیگران نسبت به روزهای عادیم از نصف هم کمتر شده، چون نمی توانستم ارتباط کامل برقرار کنم و کلمات رو نصفه می شنیدم ترجیح می دادم خاموش باشم

یک جور هایی حال انسان ها ناشنوا را متوجه شدم

 یاد مریم کوچولویی افتادم که سال پیش حلزونی گوشش را عمل کرد و شنوایی کاملش رو بدست آورد

 دنیای کم شنوایی دنیای سکوت و تنهایی است