باز هم توچال
اولین برف ماندگار امسال را هم تجربه کردیم. از بی راه رفتیم و حسابی هم برف کوبی کردیم. آسمان گاه ابری ، گاه آفتابی و گاه مه می شد. کلاً جالب بود.
نمی دونم تا حالا تجربه کردید یا نه؟ شاید در شهر کمتر پیش آمده باشد که تجربه کنید.
در کوهستان به سمت بالا می روی و سرما وجودت را فرا گرفته. آسمان ابری است و از آفتاب هیچ خبری نیست. برف کاملاً به کفشهات چسبیده و سرمای برف از چرم کلفت کفش به انگشتان پاهایت می رسند و انگشتها به سمت سردی و کرختی پیش می روند. روی یال قرار داری و باد می وزد.طوری که پاچه های شلوارت را تاپ تاپ تاپ تکان می دهد و هرچی بدنت گرما تولید می کند را از بین می برد. بدنت که کوله پشتی روی آن قرار گرفته هم عرق کرده و اکنون آن عرق گرم به یک چیز سرد تبدیل شده. به ناگاه آن باد معجزه می کند و ابرها به کناری می رود و آفتاب ، درخشان بر بدنت می تابد. گرمای آفتاب را کاملاً احساس می کنی و هر لحظه آفتاب پرست تر می شوی. طوری به آفتاب انس می گیری که گویی رفاقت هزار ساله با او داری.گرمای آفتاب ، ذره ذره ذره در بدنت نفوذ می کند و از آن لذت می بری.
یاد این شعر و این بیت پاییز می افتی و لذت این لحظات بیشتر می شود.گویی آفتاب شرمیگن است از این که نتوانسته در همه لحظات با تو باشد و بر ابر نفرین می فرستد که چرا نمی گذارد دمی با هم باشیم.
پاییز آمد / لا به لاي درختان / لانه کرده کبوتر / از تراوش باران می گریزد ،
خورشید از غم / با تمام غرورش / پشت ابر سیاهی / عاشقانه به گریه می نشیند ،
من با قلبی / به سپیدی روز / میروم به گلستان / همچو عطر اقاقی /لا به لای درختان می نشینم ،
شعر هستی / بر زبانم جاری / پر توانم آری / می روم در کوه و دشت و صحرا ،
ره پیمای / قله ها هستم / در کنار یاران / راه خود در طوفان / می نوردم ،
در کوهستان / یا کویر تشنه / یا که در جنگل ها / رهنوردی شاد و پر امیدم ،
شايد روزي / شعر هستي بر لب / جان نهاد بر كف / راه انسان ها در نوردم ،
شعر هستی / بودن و کوشیدن / رفتن و پیوستن/از کژی بگسستن / جان فدا کردن در /راه خلق است
من اطمینان دارم که شاعر این قطعه حتماً چنین لحظه هایی را تجربه کرده است.
دیروز از این حال کم نداشتم.
حس خوبٍ بودن
شاخه های یخی
پیر سگ
چیست در بازی آن ابر سپید روی این آبی آرام بلند؟
مرحوم میکائیل(باورش سخت است. توچال بی میکائیل)
*دقت کردید در این دو روز طبیعت تهران پاییزه پاییزه شد.
**جمعه و شنبه یکی از پاک ترین و آبی ترین روزهای تهران بود که شاید تنها در عید نوروز بتوان سراغی از آن گرفت.


