طرح ساماندهی کودکان خیابانی قسمت ششم
پیرامون طرح ساماندهی کودکان خیابانی ( قسمت ششم)
به واسطه دغدغه شخصی و سالها مشاهده این کودکان، در شبهای سرد و گرم، هنگام رکابیدن سطح شهر تهران، هنوز به این موضوع می اندیشم و این روزهایم را به آن مشغولم.
شاید شما خوانندگان را کمی خسته کرده باشم.
بعد از قسمت قبلی در گروهی که پیرامون این موضوع گفتمان میکردیم، احساس کردم، فضا احساسی شد و در آنجا دیگر گفتمان را خاتمه یافته فرض میکنم
فکر کن، در هیئت، وسط سینه زنی ملت بری بگی، آقا این کارها چیه؟ برید حماسه حسینی بخوانید ، حضرت رقیه وجود خارجی ندارد اصلأ؟ برید شهید جاوید بخوانید، چرا گریه میکنید و بر سر خود میزنید آخه؟
مودبانه ترین حالت ماجرا آن است که دست و پایم را بگیرند و بیرون ببرند و گویند: داداش بیخیال، بگذار ما دَم بگیریم.
باری
در بحث این طرح، بعضی از فضلا، به درستی به چرایی بوجود آمدن این پدیده و علت العل آن یعنی، فقر اشاره دارند.
موضوع را کلان دیده و نقصان های دولت را به درستی در این زمینه برجسته میکنند.
با این برهان که چون فقر ریشه بوجود آمدن خانواده فقر زده است پس میتوان حضور کودک در خیابان را موجه دانست و در سطح کلان برای آن برنامه ریخت و نه در سطح خُرد.
سوالی که از این دوستان دارم را اینگونه مطرح میکنم:
شما کلید را انداخته و درب منزل را میگشایید. خانه لخت و عُر می یابید. دزد همه زندگی که سالها تلاش کرده اید را ربوده است.
حال شما به این خاطر که دزد و دزدی نتیجه جامعه فقر زده است، با ۱۱۰ تماس نگرفته و پیگیر دزد و دزدی منزلتان نخواهید شد؟
پاسخ به این پرسش ما را به پاسخ مواجه با کودک خیابانی که هر دو از یک سرچشمه( جامعه فقر زده) آبشخور میشوند، نزدیک خواهد کرد.
حتی اگر به فرض تقریباً محال، دولت ما توانست، فقر جامعه را از بین ببرد( دلیلی که دوستان فاضل برای توجیه حضور کودک در خیابان بیان میکنند)
با کودکان مهاجر چه خواهند کرد؟
بین شصت تا هفتاد درصد کودکان خیابانی، کودکان مهاجر هستند؟
نگاه احساسی و رمانتیسمی به سرزمین ما با جغرافیای سیاسی و حاکمیتی که از دل یک انقلاب بیرون آمده است و هنوز خود را انقلابی میداند، نگاه اشتباهی است و تو را از واقعیت دور خواهد کرد.
چند صباح پیش رمانی به نام شگفتی خواندم که در پست های پیشین به آن اشاره کرده ام. در این رمان، یک واقعه از دید چند نفر که در آن واقعه حضور داشتند، روایت میشود و تو خواننده متوجه میشوی یک واقعه در واقع دها واقعه در دید دهها نفر میتواند باشد.
قبل از این طرح
تلفن های بسیار زیادی از شهروندان بسیاری پیرامون این کودکان و رفتارهای آنان داشتیم و بعد از شروع طرح تلفن ها کم شده است.
_ برف پاکنم را شکستن
_ ماشینم را خط انداختن
_ کاسبی ما را بهم ریخته آمد
_ آقا ما را که خانم هستیم انگولک میکنند
_ الفاظ رکیک در بین کودکان ما در پارک ها رد و بدل میکنند
_ کودکان بزرگ، کوچکتر هایشان را بشدت میزنند
_ در کوچه خلوت فلان با هم رفتار های جنسی انجام میدهند
_ بر روی سقف ماشین پارک شده رفته و دارد می رقصد( احتمالاً با توجه به این رفتار، کودک مصرف مواد داشته است)
_ من کودکی هم سن او دارم، چرا باید در این سرما لخت و عور در خیابان باشد؟
و...
خود را جای آن شهروندان گذاشته و به ماجرا بنگریم، از دولت، شهرداری، پلیس، هر کی، تقاضای کمک دارد
او را چگونه کمک کنیم؟
خود را جای دولت بگذاریم
دولت در پاسخ به این درخواست شهروندان چه واکنشی نشان دهد.
بارها شد که قلیلی از ما، به تماس گیرنده پیشنهاد دادیم به فرمانداری، این نوع از گزارشات را انتقال دهد و بارها شد که از همان بالا بالاها، به مسیولین ما پیغام فرستادند که بگویید: نام ما برده نشود.
در واقع دولت با اکراه وارد این موضوع شد و حتی نیت اصلی دولت هنوز برایم ناشناخته است.
احتمال قوی میدهم، اقدامات سیاسی پشت ماجرا باشد و نه اجتماعی.
چرا که پس از خروج آمریکا از برجام، دولت احتمال بستن تنگه هرمز را ابتدا مطرح کرد که این روزها، گویی که بسته شده است و تهدید دومش، روان کردن سیل مهاجرین به سمت اروپا بود.
در واقع با این طرح به خانوادههای مهاجرین این پالس را میدهد که ایران جای ماندن نیست و آنها را ترغیب به مهاجرت میکند.
فعلا با نیت دولت کاری ندارم و پیامد آن که کم شدن حضور کودک در خیابان بین ماشین ها و زباله گردی است را اتفاق مثبتی ارزیابی میکنم.
خود را جای آن کودک که باید بین ماشین ها و آشغالها حضور پیدا میکند هم بگذاریم. وقتی در گرما، ماشین خود را در کولر مطبوع در ترافیک نشسته اید، برای یکبار، از ماشین پیاده شده و کنار بدنه سمت موتور ماشین بیایید تا ببینید چه گرمایی دارد. احتمالا کمر شما مماس این حرارت خواهد بود، اما کودک، سر و سینه اش.
خود را جای او بگذاریم و فکر کنیم.
@parrchenan